شهراد_ميدرى

ساخت وبلاگ

مهربان هستی ولی نامهربانی میکنی
شور در سر داری و داری جوانی میکنی

مرغ عشقی و پر از حسرت نگاهت میکنم
دورترها می نشینی نغمه خانی میکنی

تا بسوزانی دل این شیر در زنجیر را
شوخ و شنگ و دلربا آهو دوانی میکنی

من نمیدانم چرا وقی قرار بوسه نیست
باز هم لبهای خود را ارغوانی میکنی

مطمئن هستم برای کشتن من اینچنین
پلکها را تیر و ابرو را کمانی میکنی

روز روشن بافه بافه شانه بر مو میکشی
روی هم میریزی و با شب تبانی میکنی

تا میایم بیخیال گریه ی هر شب شوم
با خیالت میرسی پادرمیانی میکنی

خود بگو اصلن چه معنی میدهد این کارها
آخرش از دست خود، من را روانی میکنی

عاشقی جرم است و من پرونده ام سنگین شده
بس که هر شب شعری از من بایگانی میکنی

نوشته شده در چهارشنبه نهم تیر ۱۳۹۵ساعت 3:7 توسط تنها|

فاضل نظری...
ما را در سایت فاضل نظری دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : khaney-e-matrok بازدید : 95 تاريخ : چهارشنبه 28 تير 1396 ساعت: 4:45